آرسام و کاراش3
مامانی به من نون کوچولو داد منم اونو انداختم بزرگه رو گرفتم اینجوری میرم بالای تخت.با کلی زحمت وقتی موفق شدم رفتم رو تخت کلی ذوق میکنم بعدش اینجوری میام پایین حالا نوبت بالا رفتن از رو مبلاست وقتی رفتم رو مبل اول پشتیهارو میندازم بعد میرم رو دسته هاش دارم نقشه میکشم سراغ کدومشون برم با اینکه اینجا یکبار افتادم رو میز ولی نمیترسم بدنبال سیم لب تاپ همیشه دستم رو دکمه خاموش و اصلا نمیزارم کسی tv نگاه کنه آب هم خیلی خیلی دوست دارم مامانی کلی دنبالم میگشت و من داشتم tv نگاه میکردم اصلا جیکم درنمیومد دیدم دارن عکس میگیرن گفتم یه ژست بگیرم همیشه بالا بالا ...
اولین برف زمستونی
دلنوشته ای از مامان برای آرسام عزیزم
برف که میبارد قدر باران را میفهمم باران که میبارد قدر آفتاب را و قدر بودنت را که زیر برف و باران و آفتاب زیباست همیشه ...
نویسنده :
مامان آرسام
15:10
13ماهگی به روایت تصویر
وقتی نی نی بودی از شیشه و پستونک بدت میومد ولی الان آب و آب برنج میخوری اگه آبمیوه چایی و هر چیز دیگه باشه نمیخوری محو تماشای tv جووووووووووووووووونم پسملی ما عجب لالایی کرده نگاه نازت...ودیگر هیچ گفتم بگو الو گوشیرو بردی زیر گوشت اینم یه مدل دیگه الو کردنه که گوشیرو بردی پشت سرت یکدفعه یاد دست دسی افتادی شرحی برای این عکس ندارم تازه دستت هم از اون زیر میاری بیرون که یه چیزی بزاریم تو دستت ...